جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پشتیبانی برای شما

داستان آن - NHL فولیکولی

سفر من تا کنون

سلام نام من آنه است و 57 سال سن دارم و لنفوم غیر هوچکین فولیکولار، درجه 1، مراحل اولیه دارم.

سفر من تا کنون - می 2007 متوجه یک توده در کشاله ران خود شدم - به نظر می رسید که یک شبه ظاهر می شود، زیرا بدون درد بود، احتمالاً به جز اینکه برای معاینه سالیانه خود قرار ملاقات داشتم، نظر پزشکی را جویا نمی شدم. این یک فتق احتمالی در نظر گرفته شد، بنابراین ما چند هفته منتظر ماندیم تا ببینیم آیا ناپدید می شود یا خیر، در واقع کمی بزرگتر شد.

من برای آزمایش فرستاده شدم و سفرم شروع شد. وقتی دکترم از نتایج به من اطلاع داد، احساس سورئال به نظر می‌رسید - من هرگز در مورد لنفوم نشنیده بودم، نمی‌دانستم که چیست و چگونه زندگی من را برای همیشه تغییر می‌دهد.

من را به کلینیک سرطان نپئان ارجاع دادند و به یاد می‌آورم که منتظر ملاقات با پزشکم بودم و فکر می‌کردم که اشتباهی رخ داده است - اینجا به من می‌گویند سرطان دارم، اما به اندازه سردرد نداشتم! 

من با دکتر متخصصم ملاقات کردم و او تایید کرد که من مبتلا به لنفوم هستم، اگرچه آزمایشات بیشتری برای تعیین سویه من به اضافه درجه و مرحله مورد نیاز بود. من آزمایشات مربوطه را انجام دادم و اولین نتایج نشان دهنده یک قرائت "خاکستری" بود و برای تایید مرحله نیاز به آزمایش مغز استخوان دیگری داشتم. من این را ناراحت کننده دیدم. من می خواستم با درمان برای درمان "این مورد" شروع کنم - در آن زمان متوجه نبودم که در حال حاضر هیچ درمانی برای نوع لنفوم من وجود ندارد.

دکتر من سیکل‌های شیمی‌درمانی با مابترا را توصیه کرد و با کمی پرتودرمانی به پایان رسید. من بسیار خوش شانس بودم زیرا فقط به دوزهای سبک نیاز داشتم و بدنم درمان ها را به خوبی تحمل کرد و من در تمام مدت به کارم ادامه دادم.

شرکتی که من در آن کار می‌کنم به‌طور باورنکردنی حمایت می‌کند، آنها به من اجازه دادند ساعت‌هایم را به تناسب درمان‌ها، قرار ملاقات‌ها و خستگی‌ای که از آن تجربه کردم، تلنبار کنم. من معتقدم که ادامه کار به من کمک کرد تا این دوره را طی کنم، زیرا تنها اتفاق "عادی" در این زمان بود.

من همچنان هر 3 ماه یکبار Mabthera دریافت می کنم. حالم خوب است، در حال بهبودی هستم، هنوز کار می کنم، درام زدن پشت سرم (متاسفانه این باعث بهبود مهارت های طبل من نشده است) و می رقصم. وقتی برای اولین بار تشخیص داده شد، می‌خواستم تا آنجایی که می‌توانم در مورد آن منابعی داشته باشم و برایم بسیار ناراحت کننده بود که تنها افرادی که متوجه شدم مبتلا به لنفوم بودند، همگی از این بیماری درگذشتند. در سال 2008 من لنفوم استرالیا (انجمن حمایت و تحقیقات لنفوم) را کشف کردم و در سفر به قیلد، این افراد دوست داشتنی یک روز از ملاقات با من صرف نظر کردند و نمی توانم به شما بگویم که آنها چه تاثیری در سفر من داشتند. اینجا این افراد دوست داشتنی زندگی کاملی داشتند و با بیماری لنفوم به من امید دادند.

چیزی که در مورد تشخیص سرطان برایم ناراحت کننده بود این بود که هویت خود را از دست دادم - من دیگر "آن" نبودم، بلکه یک بیمار سرطانی بودم، حدود چهارده ماه طول کشید تا بتوانم این کار را انجام دهم و اکنون دوباره آنه هستم، هرچند با یک جزء اضافی. "لنفوم - سرطان" دیگر به من دیکته نمی کند که هستم، زندگی من را تغییر داده است اما دیگر زندگی من را کنترل نمی کند.

همچنین باعث شد همه جنبه‌های زندگی‌ام را با انتقاد بیشتری بررسی کنم و دیدگاهم را در مورد اینکه چه چیزی واقعاً مهم است و چه چیزی نیست تغییر داده است. این به من این امکان را می دهد که راحت تر کنار بیایم و در مورد چیزهای "کوچک" استرس نداشته باشم. من عضو لنفوم استرالیا شده ام تا چیزی را پس بدهم. فکر می‌کنم اگر بتوانم فقط در سفر یک نفر تفاوت مثبتی ایجاد کنم، ارزشمند خواهد بود.

این تجربه به من آموخت که قدردانی کنم که توسط شگفت‌انگیزترین افراد احاطه شده‌ام و همچنان هستم که در زمان‌هایی در گذشته آنها را بدیهی می‌دانستم. مانند همه ما آینده من نامشخص است، با این حال، اکنون هیچ چیز را بدیهی نمی دانم و هر لحظه را ارزشمند می دانم و هر روز را برایم مهم می دانم.

آن 

پشتیبانی و اطلاعات

اطلاعات بیشتر

در خبرنامه ثبت نام کنید

این را به اشتراک بگذارید
گاری

خبرنامه ثبت نام

امروز با لنفوم استرالیا تماس بگیرید!

لطفا توجه داشته باشید: کارکنان لنفوم استرالیا فقط می توانند به ایمیل های ارسال شده به زبان انگلیسی پاسخ دهند.

برای افرادی که در استرالیا زندگی می کنند، ما می توانیم خدمات ترجمه تلفنی ارائه دهیم. از پرستار یا بستگان انگلیسی زبان خود بخواهید که با ما تماس بگیرند تا این کار را انجام دهیم.