جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پشتیبانی برای شما

داستان لیام

این داستان چگونگی پیروزی لیام در مبارزه با لنفوم سلول بزرگ غیر هوچکین آناپلاستیک است! به عنوان والدینی که فرزندشان به تازگی سرطان تشخیص داده شده است، ما به تک تک کلمات یا داستان هایی که به ما امید و باور می دهد، چنگ زدیم... امیدواریم داستان لیام آن را به شما بدهد!

نشانه های اول

پایان ژانویه 2012 لیام 3 نیش پشه روی صورتش داشت... 2 مورد روی پیشانی و یکی روی چانه. 2 هفته بعد از آن 2 مورد روی پیشانی او ناپدید شد اما موارد روی چانه ناپدید نشدند. مجبور شدیم لیام را برای معاینه عمومی نزد پزشک اطفال ببریم و از او پرسیدیم که آیا باید نگران باشیم.

عملیات 1

جراح عمومی باید «عفونت» یا «آبسه» را تخلیه می‌کرد. پس از عمل، جراح به ما گفت که در واقع چیزی از زخم بیرون نیامده است، که باید باعث پرس و جوهای بیشتری شود. به ما گفتند باید 10 روز بگذاریم تا خوب شود. در عرض چند روز رشد به صورت روزانه بیشتر می‌شد، تا اینکه دیگر نمی‌توانستیم صبر کنیم. در این مرحله تشخیص این بود که رشد یک "چیزی دانه ای" است.

عمل دوم طبق برنامه پیش رفت... بپذیرید که یک جراح دیگر. باز هم تشخیص داده شد که لیام به "چیزی دانه ای" مبتلا است. …جای نگرانی نیست. درست بعد از آن تماس تلفنی خیالمان راحت شد و برای صبح دوشنبه با جراح پلاستیک قرار گذاشتیم.

بعدازظهر جمعه، پس از تماس تلفنی فوری دکتر به ما گفتند که لیام "لنفوم" دارد... ما شوکه شدیم.

بدترین تعطیلات آخر هفته برای من و بلیندا بود... لیام شنبه رفت برای اولین بار موهایش را ... پدربزرگ و مادربزرگ لیام (از هر دو طرف) آنجا بودند تا از ما حمایت کنند ... من نمی دانم بدون حمایت آنها چه می کردیم!!! در این مرحله ما مطمئن نبودیم که چه نوع لنفوم یا چه مرحله ای است.

اولین خبر خوبی که دریافت کردیم همان بعدازظهر بود... زمانی که دکتر عمر به ما گفت که مغز استخوان و خون تمیز است... و او تشخیص داد که لیام به مرحله 2 لنفوم سلول بزرگ آناپلاستیک مبتلا است. هیچ کس فکر نمی کند که چنین خبری می تواند خوب باشد... این خبر خوبی برای من و بلیندا بود! این به این معنی بود که میزان بقا بالاتر بود... خنده‌دار است که چگونه یک نفر از صحبت کردن در مورد "نرخ بقای بالاتر" هیجان‌زده می‌شود...

برنامه درمان تنظیم شده است ... اکنون تنها چیزی که منتظر آن بودیم نتایج نهایی لنف بود ... که نشان می دهد سرطان به ناحیه لنفاوی لیام در اطراف گردن او گسترش یافته است یا خیر ... چه انتظار طولانی ... پنجشنبه ( یک روز قبل از جمعه خوب)، ما حتی خبر بهتری دریافت کردیم ... به موقع آن را گرفتیم ... لنف تمیز بود!!!

ما دوباره شروع کردیم به باور... و وقتی همه دوستان و خانواده ما دعا کردند و لیام را برکت دادند... نه تنها دوستان و خانواده... حتی افرادی که ندیده ایم... احساس شگفت انگیزی است که بفهمیم افراد شگفت انگیز زیادی در این زندگی وجود دارند که حتی دو بار فکر نمی‌کنم که برای کسی دعا و افکار مثبت بفرستم که در زندگی‌شان معنی دارد.

لیام اولین جلسه شیمی درمانی را به خوبی انجام داد... چیز دیگری که باعث شد دکتر... و ما بسیار خوشحال شویم این بود که اندازه تومور غدد لنفاوی خارجی نصف شده بود. ما در واقع می توانستیم این انقباض را به صورت روزانه ببینیم. این باعث شد همه ما راحت باشیم که از برنامه درمانی صحیح و با تشخیص صحیح استفاده می کنیم.

بعد از هفته اول شیمی درمانی امیدوار بودیم... به نظر می رسید لیام خوب است. فقط داروهای تهوع را فراموش نکنید. همچنین زمانی که برای مدتی به خانه می رویم بسیار کمک کرد - این بدان معنا بود که لیام مجبور نبود چرخ دستی دزدی او را با کیسه های مایع تعقیب کند. باید اعتراف کنم - او از بخش لذت می برد - پرستارانی هستند که توجه زیادی به او می کنند ... که او را می پرستند ... او در حال حاضر بسیار ناز است. حیف که او نمی تواند دوستان و خانواده خود را ببیند! خیلی عجیب است، اوایل فکر می‌کردم روز به روز آن را می‌گیریم - در واقع ساعت به ساعت در هر روز... مواقعی وجود دارد که او خود قدیمی‌اش است، می‌دوید و می‌خواهد با مادرش و من کشتی بگیرد... اما پس از آن زمانی که به آرامی گریه می کند... که از گریه بدتر است... و ما مطمئن نیستیم که چیست... فکر می کنیم حالت تهوع دارد.

وقتی لیام شروع به کمتر خوردن و نوشیدن کرد و سرفه‌هایش بدتر شد، نگران همه چیز بودیم. آخرین چیزی که می‌خواستیم این بود که سرفه ویروسی شود و روی سینه‌اش برود. با این حال، می‌دانستیم که اگر اصلاً نگران چیزی هستیم، باید او را به بیمارستان ببریم. قانون این بود که به جای متاسف بودن، ایمن باشید.

وقتی لیام احساس بدی پیدا می کند، مامانش را می خواهد، و قطعا نه باباش... ناراحتم می کند که او مرا دور می کند، اما خوشحالم که او مامانش را می خواهد... اما من هنوز هم رفیق بازی او هستم... خوب، حداقل من اینطور فکر کن اگرچه او واقعاً شیرین است.

به طور خلاصه پس از 3 سیکل اول شیمی درمانی:

  1. اگر لیام تب داشت، او را مستقیم به بیمارستان بردیم
  2. اگر گلبول های سفید خون لیام خیلی کم بود، او تزریق می کرد تا آنها را به حالت عادی برگرداند
  3. لیام به دلیل عفونت ویروسی آنتی بیوتیک دریافت کرد
  4. لیام یک شب اکسیژن خورد
  5. لیام برای ثابت نگه داشتن فشار خونش تزریق خون انجام داد

چهارمین جلسه شیمی درمانی

برخی از نکات کلیدی این جلسه عبارتند از:
  • این شیمی درمانی به دلایل مختلف به شدت به لیام ضربه زد ...
    • حشره شکم - در انزوا به دلیل وجود اشکال
    • بدنش مثل اوایل قوی نیست
  • می توانید سعی کنید الگوی واکنش او به داروهای شیمی درمانی مختلف را ببینید، اما از اینکه ثابت شود اشتباه می کنید تعجب نکنید.
  • دندان درآوردن به هیچ وجه به علت کمک نمی کند - درمان علائم را بسیار دشوارتر می کند
  • نور در انتهای تونل وجود دارد ... بیش از نیمی از راه!

ما در حال حاضر در رتبه 5 برای شیمی درمانی هستیم و تنها یک مورد پس از آن هستیم.

طبق معمول چند نکته برای این جلسه:
  • هرگز آرام نگیرید... انگار که والدین آرامش داشته باشند!
  • دندان درآوردن کمکی نمی کند
  • اطمینان حاصل کنید که زخم های دهان هنگام دندان درآوردن ظاهر می شوند (مهم نیست به عنوان اقدامات پیشگیرانه چه کاری انجام دهید)
  • یبوست بخشی از معامله است - و از واکنش لیام مثل دیوانه وار درد می کند
  • از غریزه خود به عنوان والدین پیروی کنید - می دانید چه زمانی چیزی درست نیست
  • آماده باشید – داروهای زیادی وجود خواهد داشت (آنتی بیوتیک، نوپوژن، پرافولژن، ولارون، کالپول، پروسپان، دوفالاک
  • قوی باش...چون هر لحظه ممکنه بدتر بشه!!!
  • هیچ چیز قوی تر از پیوند بین مادر و فرزندش نیست - عشق و قدرت بلیندا باعث می شود لیام بسیار قوی تر شود!

یکی از سخت ترین 2 هفته زندگی من بود. من این را برای بدترین دشمنانم آرزو نمی کنم! با این حال، یک چیز مشخص شد، اینکه لیام یک جنگنده است ... کسی که باید به او نگاه کرد!

پشتیبانی و اطلاعات

اطلاعات بیشتر

در خبرنامه ثبت نام کنید

این را به اشتراک بگذارید
گاری

خبرنامه ثبت نام

امروز با لنفوم استرالیا تماس بگیرید!

لطفا توجه داشته باشید: کارکنان لنفوم استرالیا فقط می توانند به ایمیل های ارسال شده به زبان انگلیسی پاسخ دهند.

برای افرادی که در استرالیا زندگی می کنند، ما می توانیم خدمات ترجمه تلفنی ارائه دهیم. از پرستار یا بستگان انگلیسی زبان خود بخواهید که با ما تماس بگیرند تا این کار را انجام دهیم.